ریحانه خانمریحانه خانم، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

ریحانه نفس مامان و بابا

ده نکته اموزنده از امام رضا

ده نکته آموزنده از حضرت رضا علیه السلام  1- سکوت و دم فرو بستن از کلام نابجا از درهای حکمت است و محبّت دیگران را جلب می کند و راهنمای انسان بر هر امر خیری است.  2- دوست هر کس عقل او و دشمنش جهل و نادانی اوست.  3- محبّت به مردم نیمی از عقل است.  4-عقل کسی کامل نیست مگر اینکه در او ده خصلت باشد: از او امید خیر برود، مردم از شر او در امان باشند، کار خوب دیگران را بزرگ بشمارد - گرچه کوچک باشد، کار خوب خود را کم بشمارد- گرچه زیاد باشد، از مراجعه دیگران برای احتیاجاتشان خسته نشود، در طول زندگی از طلب علم خسته و دلسرد نشود، فقر در راه خدا را از ثروت بیشتر دوست بدارد، ذلّت در راه خدا از عزّت در کنار دشمن خدا ...
18 دی 1390

بچه داری

   دخترم دیروز برای خودش کلی خانم شده بود و مامان بازی می کرد طفلی دخترم با الگو برداری از مامانش یاد گرفته که با یه دست ٨ تا هندونه بلند کنه دیروز کیف منو انداخته بود رو دوششو عروسکشو که اسمش صدفه و هم قد و قواره خودشه بغل کرده بود و نفس زنان هن هن کنان تو اتاق دور می زدو بازی می رد هم کلی لذت بردم و قربون صدقش رفتم هم ناراحت شدم که دخترم از الان زندگی در شرایط سخت رو امتحان می کنه   ...
18 دی 1390

بازم مدرسم دیر شد

نفسم امروز بازهم مثل دیروز خواب موندیم البته دیشب خونه خاله  تهمینه بودیم و تو با طاها و طهورا و راحیل کلی بازی کردی و خوشحال بودی صبح که بردمت مهدساعت ٩بود و تو هنوز خواب بودی اما وقتی وارد اتاق شدی از صدای بچه ها و تلویزیون بیدار شدی و نمی خواستی بری توی کلاس من خیلی سعی کردم تا با دل خوش و بدون گریه بری ولی نشد و علیرغم تمام تلاشم بازهم با گریه رفتی بغل رویا جون خیلی ناراحت شدم و جیگرم کباب شد اما سهیلا جون گفت نگران نباشم الان آروم میشی . خیلی دوست دارم و وقتی یاد خنده ها و خوشحالی دیشبت می افتم خیلی ذوق می کنم و بیشتر دلتنگت میشم بوس بوس راحیل طهورا طاها و عزیز دل مامان ریحانه طهورا دخمل خاله  ...
17 دی 1390

دندان خراب

عزیزکم چند روزی میشه که صبحها وقتی می خوای بری مهد از درب ورودی بیقراری می کنی و نمیدونم چرا از مهد زده شدی امروزم که شنبه بود دیگه بدتر منهم دلتنگتم صبح که با گریه رفتی منم بغضم گرفت و سرم داغ شد انگار دنیا فرو ریخت کاش همیشه پیشم بودی شیرین زبونم راستی یه خبر بد دارم دیشب به طور اتفاقی متوجه شده که دندان آخریت یه خال سیاه روش افتاده امیدوارم خرابی نباشه وگرنه با عدم پذیرش دکتر توسط تو من چه کنم؟(با برخورد بابات چه کنم؟)شایدم علت بیقراریهای شبانت همین باشه خدا به دادم برسه.
17 دی 1390

ویروس

سلام این چند شبه خوابیدنت خیلی سخت شده" چون میکروبهای ریز مزاحمت میشدن و خواب راحتی نداشتی " خدارو شکر که حالت خوب شد. حالا هم از دماغت فین میاد. من نمیدونم دختر از کجا این مریضی هارو میاری. تو طول هفته دو بار رفتی پیش وزیری {وزیری یه حساب جدا برای دخترم وا کرده } امیدوارم زودتر بزرگ بشی تا مامانی هم از این مریضی های تو راحت بشه . اخه میدونی خیلی براش عزیزی {من که برات میمیرم } دوست دارم یه عالمه ...
10 دی 1390